یکسال پیرتر میشم! تو این سالها فراز و نشیبهای زیادی داشتم . اما درسهای بزرگی هم گرفتم ، از دوستان بیشتر از دشمن ضربه خوردم . (البته معدودی از دوستان که ... بماند) و البته گاهی حقم بوده . به خاطر اینکه بیش از حد اعتماد و اطمینان داشتم و از محبتی دریغ نمی کردم. تو این تولدها کادوها زیادی گرفتم اما عزیزترینشون اونهایی بوده که بهشون نیاز داشتم . چقدر خوشحالمیشدم چونکه اطرافیانم اونقدر من رو میشناختند و می دونستند که چی نیاز دارم تا برام تهیه کنند . اما چند تا از هديه ها هم هیچ ارزشی برام نداشت ، هرچند که ممکنه ارزش مادیشون هم کم نبوده باشه .چون برای من ارزش مادی اصلا مهم نیست . مهم اینه که فقط بدونم برای دوستام و نزدیکانم جایی دارم و به یادم هستند. بدترین کار، قیمت گذاری روی هدیه است!! که به نظرم شخصیت آدم رو حقیر میکنه . کاش به جای اینکه واسه خریدن هدیه ها تو قرض بیوفتیم ، با عشق یه گل رو هدیه کنیم . و کاش به جای اخمو بی محلی کردن به خاطر دریافت هدیه بهاصطلاح کم ارزش!! اون رو با محبت و لبخند دریافت کنیم .
**گر چه با يادش، همه شب، تا سحر گاهان نيلي فام، بيدارم؛ گاهگاهي نيز، وقتي چشم بر هم مي گذارم، خواب هاي روشني دارم، عين هشياري ! آنچنان روشن كه من در خواب، دم به دم با خويش مي گويم كه : بيداري ست ، بيداري ست، بيداري ! اينك، اما در سحر گاهي، چنين از روشني سرشار، پيش چشم اين همه بيدار، آيا خواب مي بينم ؟ اينمنم، همراه او ؟ بازو به بازو، مست مست از عشق، از اميد ؟ روي راهي تار و پودشنور، از اين سوي دريا، رفته تا دروازه خورشيد ؟ اي زمان، اي آسمان، اي كوه، اي دريا ! خواب يا بيدار، جاوداني باد اين رؤياي رنگينم .........
خوشحال ميشم نظراي زيباتون رو بخونم ،اين هم هديه شما به من ...
